معنی حامد محمدی
حل جدول
لغت نامه دهخدا
محمدی. [م ُ ح َم ْ م َ] (ص نسبی) منسوب به محمد پیامبر اسلام (ص).
- دین محمدی، دین اسلام:
چراغ دولت دین محمدی افروخت
به شرق و غرب و به آفاق هم به بحر و به بر.
ناصرخسرو.
- گل محمدی، منسوب به محمد، سرخ گل. گل سرخ. گل سوری. ورد احمر. حوجم. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به سوری شود.
- محمدی جمال، که دارای جمالی زیبا چون حضرت محمد است:
زان شه که محمدی جمال است
روزیم کن آنچه در خیال است.
نظامی.
محمدی. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) دهی است از دهستان گیفان بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. دارای 244 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
محمدی. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) دهی است از دهستان رود حله ٔ بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر، واقع در 48هزارگزی جنوب خاور گناوه، با 400 تن سکنه. آب آن از چاه تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
محمدی. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) دهی است از دهستان کفرآور بخش گیلان شهرستان شاه آباد، واقع در 29هزارگزی شمال خاوری گیلان و 2هزارگزی باختر قیطول، با 100 تن سکنه. آب آن از رودخانه ٔ کفرآور تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
محمدی. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین، واقع در 3هزارگزی باختر نائین و یک هزارگزی جنوب شوسه ٔ اردستان به نائین، با 2766 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
حامد
حامد. [م ِ] (اِخ) محمد. رجوع به محمد حامد شود.
حامد. [م ِ] (اِخ) ابن محمد قونوی. رجوع به حامد عمادی ابن محمد شود.
حامد. [م ِ] (اِخ) ابن علی بن ابراهیم عمادی. رجوع به حامد عمادی ابن علی شود.
حامد. [م ِ] (اِخ) (تل...) موضعی است از کوه حِراء مشرف بر مکه. ابوصخر هذلی گوید:
بأغزر من فیص الاسیدی خالد
و لامزبد یعلو جلامید حامد.
(معجم البلدان).
حامد. [م ِ] (اِخ) ابن علی بن حامد کحال. او و پدر و برادر وی همگی در کحالت، و چشم پزشکی شهرت بسزا دارند. برادر او عبدالرحیم بن علی بن حامد کحال معروف به دخوار است. رجوع به عبدالرحیم... و نیز رجوع به عیون الانباء ج 2 ص 239 شود.
حامد. [م ِ] (اِخ) ابن علی. رجوع به ابوربیع شود.
حامد. [م ِ] (اِخ) ابن احمدبن هیثم بن خالد، مکنی به ابوحسین بزاز. از احمدبن منصور رمادی روایت کند، و ابوجعفر یقطین از او روایت آرد. ابن قانع گوید که حامد بزاز در سال 328 هَ. ق. وفات یافت. (تاریخ بغداد ج 8 ص 171).
فرهنگ فارسی هوشیار
گل محمدی: گل گلاب از گیاهان (صفت) واحد وزن قدیم معمول در اصفهان مساوی یک ری و نیم. (صفت) منسوب به محمد (مطلقا)، منسوب به محمد ص بن عبدالله پیغمبر اسلام.
معادل ابجد
155